کد مطلب:164528 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

در بیان این که مصیبت حضرت امام حسن بزرگترین مصیبتها است
بدان كه مصیبت بر حضرت سیدالشهداء اگر چه بسیار بزرگ است، زیرا كه آن جناب را در صحرای بی آب و علف فرود آوردند وآب را بر روی او بستند و جوانانش را كشتند و بدنش را پایمال سم اسبان نمودند، و سرش را بر بالای نیزه و نشانه ی سنگ نمودند، و عیال او را اسیر نمودند، و لیكن با این همه امور می توان گفت كه مصیبت حضرت امام حسن - علیه السلام - از همه ی اینها بالاتر است؛ زیرا كه از روی انصاف و عقل اگر تأمل كنی صدق این مقال بر تو ظاهر شود. زیرا كه آن حضرت جدش پیغمبر و پادشاه، و پدرش نیز پادشاه، و خود نیز قریب به شش ماه پادشاه، و معاویه پدرش از رعایا و خود نیز رعیت. با این احوال آن جناب را از سلطنت عزل نمودند و لشكر او را به تدبیر متفرق ساختند، و اسباب آن جناب را غارت كردند و آن جناب را در مجلس معاویه حاضر ساختند. اهل مجلس او، به آن جناب مشافهة [1] سخنان درشت گفتند؛ به حدی كه در حضور آن جناب، معاویه بر منبر پدرش بر آمد و - العیاذ بالله - ناسزا به


امیرمؤمنان گفت. و آن جناب را سب نمود، و حضرت امام حسن در پای منبرش نشسته. اما یزید را مردم به سلطنت دیده بودند و بعد [بد] عهدی، از زمان پیغمبر و زمان امیرالمؤمنین، دست به هم داده بود، اما معاویه را مردم به پستی و دئانت رتبه مشاهده كرده بودند. بلكه زمانی حضرت امام حسن [علیه السلام] وارد بر معاویه شد و او افتاده بود، و آن جناب در پایین پای او نشست. آن مردود مطرود برنخواست. پس معاویه گفت كه عجب از عایشه! اینكه چنین و چنان می كرد! حضرت مجتبی فرمود كه عجب تر از آن این كه تو افتاده [ای] و من در پایین پای تو نشسته ام! پس معاویه از شرمساری از جای برخاست. عجب تر از همه اینكه مروان، پسر زرقاء زانیه، سخنان درشت به آن جناب می گفت و آن جناب را به زهر ستم شهید كردند و جنازه ی آن جناب را تیرباران كردند و نگذاشتند كه در مرقد جدش كه او را بر دوش سوار می كرد وداع نماید و طواف دهند تا اینكه او را در قبرستان بقیع دفن كردند! اما حضرت سیدالشهداء تا قائمه ی شمشیر بر دست یداللهی او بود، دمار از نهاد كافران برآورد، و از كشته ها پشته ها ساخت. و هر وقت كه رو به لشكر می آورد و می تاخت، لشكر بر بالای هم می ریختند و مانند ملخ پراكنده می شدند. چند نفر ناسزا به آن حضرت گفتند، ایشان را نفرین فرمود كه فی الفور به جهنم واصل شدند. مجملا این همه ذلت چنین پادشاهی، كه متصرف در كائنات بود فوق همه ی مصیبتها است. پس گریه كنندگان و دوستان در هرگاه و بیگاه با حسرت و آه جانكاه بر آن جناب اشك ریزان باشند و ماتم داری نمایند، و فاطمه ی مظلومه را در این مصیبت یاری نمایند.


[1] مشافهه: روياروي سخن گفتن.